مقالات آرشیو خبر ها
جانی آنیلی – پادشاه بی تاج و تخت ایتالیا ! قسمت اول

جانی آنیلی – پادشاه بی تاج و تخت ایتالیا ! قسمت اول

جانی آنیلی تسلیم سرنوشت شد. سرنوشت اما جور دیگه ای رقم خورد و او با سرطان پروستات جنگیده بود. 14 سال پیش در چنین روزی، دنیا یکی از مهمترین شخصیتهاش رو از دست داد. مردی با قدرت خارق العاده که معمولاً با این جوک در ایتالیا توصیف میشد: وقتیکه پاپ در حال ادای عشای ربانی در میدان سن پیترو هست، پسرکی از فک و فامیلش میپرسه اون مردی که عرقچین (توضیح مترجم: استعاره از کلاه مخصوص پاپ) پوشیده و کنار آقای آنیلی وایستاده کیه؟

 

به جانی آنیلی که برای تمیز دادن بین او و پدربزرگش جووانی اینطور خونده میشد (جووانی اسم کامل و جانی اسم مستعاره مثه جاناتان و جان) همچنین «l’avvocato» هم میگفتن که به انگلیسی یعنی «حقوقدان» یا «وکیل» بخاطر اینکه در رشتۀ حقوق تحصیل کرده بود هر چند هیچوقت درش مشغول بکار نشد. ما اطلاعات کمی از زندگی شخصیش داریم. گفته میشه که جانی حتی برای نزدیکترین دوستانش هم یه معما بود. او برونگرا بود و مودب و یجورایی، این یکی از استراتژیهاش برای حفظ حریم شخصیش بود. او البته معاشرت با دور و بریهاش رو بسیار دوست میداشت، ولی حتی در میان اونها (در گردهمایی های بزرگتر) هم تنها مینمود. جانی اونطور که توسط دوستانش توصیف میشه، هیچوقت برای حل مشکلات شخصی یا کاریش از کسی کمک نمیخواست. جانی همیشه از داشتن بادیگارد امتناع میکرد. معمولاً میگفت:

 

نقل قول

 

زیادی میبینن و زیادیم حرف میزنن!

 

همۀ اینا در حالی بود که تروریستها در ایتالیا داشتن تبدیل به قدرتی برتر از خود حکومت میشدن. یک تروریست دستگیرشده شهادت داد که یکبار آنیلی رو در تیرس داشته ولی از شلیک کردن عاجز بود. ظاهراً l’Avvocato زیادی سریع حرکت میکرده. خود حکومت در اونموقع، جانی و کمپانی فیاتش بودن. مردم در ایتالیا و بخصوص کارمنداش از این شعار استفاده میکردن، «آنیلی فیاته، فیات تورینه و تورین ایتالیاست!» ثروت آنیلی بالغ بر 2 بیلیون دلار آمریکا و چه بسا بیشتر برآورد میشد...

 

L’avvocato بیش از یک چهارم بازار بورس ایتالیا و بنگاه های تجاری که حدود 360.000 کارگر داشتند رو در کنترل داشت. اشتغالات دیگرش، روزنامه ها و انتشارات، شرکتهای بیمه، شرکتهای مواد غذایی، مهندسی، ساخت و ساز و در میان همۀ اینها، «Prima Amore» (عشق اول) اش یعنی باشگاه فوتبال یوونتوس بودند. از همه مهمتر، لااستامپا و کوریره دلاسرا (دو تا از سه روزنامۀ مهم ایتالیا) به آنیلی قدرت خارق العاده ای میبخشیدن. روزنامه نگارا همه شون از مصاحبه های آنیلی متحیر بودن. پرسیدن از جانی در مورد اقتصاد، فشن و لباس، چیزی در مورد یک سیاستمدار یا حتی دربارۀ فوتبال و یه بازیکن خاص امری عادی جلوه میکرد. درواقع، تو ساعات کاریش در مقر فیات، برداشتن گوشی تلفن و گرفتن شمارۀ یک نویسندۀ ورزشی و نظر دادن در مورد یک بازیکن فوتبالی که میخواست برای تیمش بخره، براش (اصلاً) چیز بزرگی نبود. اساساً در مورد همه چیز، یه چیزایی میدونست!

 

آنیلی پلی ― بوی انگشت نمایی بود. بلوز سفید دکمه دارش که انتهای یقه ش باز گذاشته شده بود و ساعت مچی که شل بسته شده بود، (همه و همه) یک تصویر رو نمایندگی میکردن، الگویی که توسط مُریدانش روبرداری میشد. همچنین اغراق نیست اگه بگیم که برای ایتالیاییها، جانی آیینۀ تمام نمای bella figura (شخصیت زیبا) بود و نیز مثال ایده آلی بود که همه مطمئناً میخواستن ازش پیروی کنن: باهوش، موفق، پولدار و خوشتیپ! همچنین بر کسی پوشیده نبود که حتی بعد از ازدواجش با پرنسس مارلا کاراچولو دی کاسته نیِتو هم او ماجراجویی هاش رو ادامه و اینطور توضیحشون داد:

 

نقل قول

 

من واقعاً عاشق هر چیز زیبا در زندگی بودم و یه زن زیبا، زیباترین چیز ممکنه...

 

او با قدرتمندان جشن گرفت و اغوا کرد. او با قدرتمندان متحد شد و زندگی خوب رو بشدت زندگی کرد. روابط عاشقانه ش توسط پاپاراتزیها پوشش داده میشد وقتی تموم اون مُدلهای زیبا، خواننده ها، بیوه ها و در میان اونها ژاکی کندی ― بانوی اول ایالات متحده ― سری به ویلای (شخصی) جانی میزدن. تموم اون (زن) ها بعداً بطور محرمانه تجربه شون با جانی رو بازگو میکردن و از عشق بزرگی میگفتن که فقط یبار در خونۀ آدمو میزنه و برای همیشه در خاطر (آدم) میمونه! برعکس، آنیلی همیشه اون داستان عاشقانه رو با گفتن این جمله، بشدت مخفی نگه میداشت:

 

نقل قول

 

فقط خادمان عاشق میشن...

 

همونطور که در صدر اشاره شد، یکی از چندین زنی که مارلا مجبور شد که جانی رو باهاش قسمت کنه، ژاکلین کندی بود. جانی آنیلی هیچوقت رابطه ش با ژاکلین رو رسانه ای نکرد، و قدرتش اونقدر زیاد بود که حتی امروز، دنیا داره در موردش بحث میکنه. اونقدری باتجربه بود که در مورد زنها محتاط باشه و در مورد هیچکدوم به محتاطی بانوی اول جهان نبود. او یکبار اینگونه مدعی شد: مردایی رو داریم که در مورد زنها حرف میزنن و مردایی رو داریم که با زنها حرف میزنن! من در مورد اونها حرف نمیزنم، من ترجیح میدم باهاشون بحرفم... و یکبار در پاسخ به این سوال که چگونه زنباره بودنش رو توجیه میکنه گفت:

 

نقل قول

 

یه آدم میتونه مردی وفادار ولی شوهر بدی باشه، درست همونطور که یه آدم میتونه مردی خائن و شوهر خیلی خوبی باشه!

 

هم پدر و هم مادر جانی در تصادف رانندگی فوت شدن، اما خودش هم با رانندگی در سرعت بالا، به چالش کشیدن زندگیش رو ادامه داد. او از تعداد نه چندان کمی تصادف جدی جون سالم به در برد اما در تخت خودش جان سپُرد. یکبار وقتی داشت همراه با زنی در صندلی شاگرد با سرعت 200 کیلومتر بر ساعت رانندگی میکرد، بدبختانه تصادف کرد. اولین واکنشش نگرانی برای حال دختر بود که خوشبختانه آسیبی ندید و جانی خواست که هویتش مخفی بمونه. پای جانی بیحس شد و گونه ش شکست و به مدت سه ماه قادر به حرف زدن نبود. یکسال دورۀ نقاهتش به طول انجامید.

 

جانی یه بدعت گذار بود. هیچکس زندگی بهتری از l’avvocato در دوران la dolce vita (زندگی شیرین) نداشت، اما او هیچوقت نتونست بطور کامل بیزینس رو نادیده بگیره. وقتی موسس فیات، پدربزرگش، در 1945 فوت شد، این شرکت خودروسازی وضعیت خوبی در دوران سیاهی از تاریخ ایتالیا نداشت. جووانی آنیلی همزیستی مسالمت آمیزی با فاشیسم داشت و بعد از مرگش، فیات در خطر واقعی (ملی اعلام شدن) بود. جانیِ در اونوقت جوان، آمریکاییها رو راضی کرد که شرکت باید در بخش خصوصی بمونه و اونها هم با کمال میل پذیرفتن که فیاتِ در کنترلِ یک خانواده، میتونه سنگر اقتصاد آزاد باشه. مقاصد جانی اونی نبود که همه فکر میکردن. او شغل اوکازیون (شرکت) خود رو به ویتوریو والتا واگذار کرد چون خودش برای قبول مسئولیتی سنگین در همچون سن و سال پایینی، بی میل بود. جانی در سال 1963 مدیرعامل و در 1966، رئیس هیئت مدیره شد، جایگاهی که بوسیلۀ اون شرکتش رو به سوی سالهای مدیدی موفقیت و البته معدودی هم سقوط، رهنمون کرد...

 

ادامه دارد...

 

ارسالی از: فراز بزرگ نیا

 

لینک اصلی در فوروم هواداران یوونتوس دات ای ار


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
حسین صالحی
حسین صالحی«مدیر سایت»
ارتباط با نگارنده: